...و عبور باید کرد

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۹/۲۱

چرا؟

دوشنبه, ۹ اسفند ۱۳۸۹، ۰۹:۱۷ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم

به یاد شهید ایلیا...

هوا تاریکه و مه آلود...کنار جاده روی سبزه های خیس از بارون دستامو گره کردم دور زانوهامو نشستم...بوی خاک بارون خورده هوا رو پر کرده...فانوس به دست سلانه سلانه داری می آی به سمتم...فانوسو جلوی چشمات نگه داشتی...نور فانوس صورتت رو روشن کرده...صورتت شده مثل ماه شب چهارده که در هوای ابری نور افشانی می کنه...مثل همیشه لبخند هم به لب داری...لب هات رو مثل غنچه ی نرم و لطیفی که به آرومی شکفته می شه باز می کنی...و لبخند می زنی...باور کن عطر لبخندت رو می شنوم...عطر گل های سرخی رو می ده که روشون شبنم نشسته باشه...منتظرم که برسی...از جام بلند می شم...تو داری می آی به سمتم...بوی عطر لبخندت غلیظ تر می شه...داری می آی...خودم دارم راه رفتنت رو می بینم...اما فاصله ات باهام کم تر نمی شه...انگار به همون اندازه ای که داری بهم نزدیک می شی من دارم ازت دور می شم...بوی عطر لبخندت مستم کرده...ملتهبم کرده...شروع می کنم به دویدن...هر چی به سمتت می دوم باز فاصله کم تر نمی شه...باز بهت نزدیک تر نمی شم...بوی عطرت بی قرارم کرده...چرا؟چرا؟ نمی رسم به تو...چرا؟چرا؟ نمی رسی به من؟

........................................................

*.یک سال گذشت از آشنایی من با شهید ایلیا...

*.امشب بچه های دانشگاه راهی اردوی جنوب شدن...من چون با خودم عهد کردم که کلاسامو غیبت نکنم...نشد باهاشون برم...اما اگه عیدو نطلبن واقعا دلم می شکنه...

{البته امیدوارم مثل دفعات قبل مشمول آیه الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقهم نشم...}

دل من در شلمچه ماند با تو...هزاران بیت غربت خواند با تو...

*.دارم یه پا مرد می شم...۸ صبح می زنیم بیرون ۸ شب برمی گردیم خوابگاه...

*.از وقتی کتاب مکتب های ادبی رو شروع کردم به خوندن حسرت می خوردم که چرا فرانسه بلد نیستم تا بتونم کتابای مکتب کلاسیک فرانسوی رو بخونم

" کسی که در نوشتن فقط به ذوق عصر خود توجه دارد، بیشتر از نوشته های خود به فکر خویشتن است.پیوسته باید به سوی کمال رفت.در آن صورت حکم شایسته ای را که معاصران درباره ی ما نداده اند آیندگان خواهند داد. "

{

صفحه ی ۷۰ همین کتاب

از منش ها  Les Caracteres

اثر لابرویر La Bruyere

}

*.سندس جان چون احتمال دادم پستم رو بخونی برات می نویسم که نظر وبلاگتو بستی ایمیلم ازت ندارم هیچ جوری نمی شه باهات در ارتباط بود...به یادتم...التماس دعا...

                                                                                                  یا علی مددی...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۱۲/۰۹
مانا

نظرات  (۵)

سلام بر همه ی دل شکسته ها
آپم زود بیا...
مکتب کلاسیک فرانسوی!!!!!
با پست "تنهایی فانتزی..." به روزم
۲۰ اسفند ۸۹ ، ۱۴:۴۵ شاخه نبات بانو ؛ حنانه !
سلام عزیزم!

خوبی؟
جواب میس اینا ندادی نگران شدم!
شمارت عوض شده ؟

خودمونیما!
خیلی از ته دل مینویسی..
چون عجیب به دلم میشینه!

مواظبت باش!
خوب بود مرسی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">