...و عبور باید کرد

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۹/۲۱

چهارشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۲۵ ب.ظ

صدای آلارم پیام گوشی ام را که می شنوم سریع به سمتش می روم و پیام را می خوانم.

- داغون داغونم می خوام برم سفر تا حالم خوب شه دعا کن جور بشه هفته ی دیگه موقعیت خوبیه اگه رئیسم اجازه بده با دوستام هماهنگ می کنم بزنیم به کوه

می گویم فکر خوبی است و ان شاء الله موافقت رئیس را به دست خواهی آورد. چند روزی به همین منوال می گذرد و پیام هایی از این دست زیاد رد و بدل می شود

- این سفرو باید برم خسته ام نیاز به استراحت دارم اونم تو ییلاق اون جا رو خیلی دوس دارم دعا کن

من هم دوباره همان حرف ها را می زنم و منتظر خبرهای بعدی اش می مانم.

- رئیسم موافقت کرد خیلی خوشحالم با بچه ها نشستیم برنامه ریختیم. قراره یه ماشین امانت بگیریم بریم تا پای کوه بعدش با ماشینای مخصوص کوه بریم بالا یکی دو روزی بمونیم و بیایم پایین چند تا شهر اطراف رو هم گشتی بزنیم و برگردیم. ماشینو هم قراره یکی دیگه از رفقا امانت بده بهش گفتیم روزی صد تومن می دیم.

می گویم چقدر خوب حتماً خوش خواهد گذشت و با خاطرات خوب و انرژی مضاعف برمی گردی.

یک روز مانده به موعد سفر تاریخ دقیق حرکتش را می پرسم.

- حالم گرفته اس اونی که قرار بود ماشینو امانت بده می گه نمی تونم بدم مشکلی واسش پیش اومده نباید بهش رو می انداختم

ابراز ناراحتی می کنم و می گویم حیف شد این همه منتظر بودی این سفر را بروی. سعی کن از دست ندهی هر طوری شده برو. حتی شده با اتوبوس هم بروید اما کنسل نکنید

- دنبال یه ماشین دیگه ام همه مون نذر کردیم که جور بشه. به چند نفر سپردیم فردا مشخص می شه که می دن یا نه

می گویم ان شاء الله که خدا راضی شان می کند و تو هم به آرزویت می رسی. نگران حالش هستم برای همین زود به زود ماجرا را پیگیری می کنم و خبر از ماشین می گیرم.

- از دو نفری که بهشون سپرده بودیم یکیشون که جواب نه داد اون یکی هم هنوز معلوم نیست دعا کن جور بشه

دوباره خبر جور شدن ماشین را پیگیری می کنم و می گوید هیچ خبری نیست. تقریباً به این نتیجه رسیده ام که این سفر کنسل شده است. با او درباره ی این که هفته ی دیگر چه برنامه ای دارم صحبت می کنم که می گوید ماشین جور شده است.

ابراز خوشحالی می کنم و می گویم خیلی خبر خوبی است و امیدوارم بهترین سفر زندگی ات را داشته باشی و خیلی به تو خوش بگذرد.

لوازمی  که لازم دارد را لیست می کند و من هم آماده می کنم. چندین قلم را که نیاز به خریدن دارد را می روم از بازار خریداری می کنم.

- خیلی زحمت کشیدی دستت درد نکنه

می گویم این ها را با عشق خریده ام و با آرزوی این که سفر خوبی داشته باشی

روز حرکت که فرا می رسد می گویم تمام تلاشت را بکن تا سفر لذت بخشی داشته باشی و اگر آنتن داشتی لحظات خوشی ات را با من هم در میان بگذار و عکس هایش را بفرست. ذوق می کند و چشمایش می درخشد و می خندد و چشمی می گوید و خداحافظی می کند و می رود.

بعد از نصف روز زنگ می زند.

- بالای کوه رسیدیم، هوا عالیه، آسمونم صافه، برفی نمی باره، خبری هم از ابر و باران و کولاک نیس. می خوایم بریم آتیش روشن کنیم.جات خیلی خالیه

می گویم حیف شد من نتوانستم بیایم و هوای به این خوبی را از دست دادم. عکس هایش را هم برایم بفرست.

عکس ها را که باز می کنم تا لبخندهایش را می بینم که مدتی بود محو شده بود جان تازه ای می گیرم. لبخندهایی که از سر خوشحالی و امید و لذت است.




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۹/۲۱
مانا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">