چه آسون دل...
پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۲۶ ق.ظ
باور نمی کنم این من باشم... منی که همیشه به خودم می نازیدم که چه آرام و مطیعم... اما الآن سر تا پا خوی وحشیانه ای در من غوغا می کند که همه چیز را به تاراج می برد...
همه چیز از دست رفته... فقط همین...
تنها خاطراتی گنگ و مبهم از گذشته ای نه چندان دور باقی مانده و دیگر هیچ... خاطراتی البته دوست داشتنی...
* درد دارم کاش مامان بابام پیشم بودن.. فقط مامان بابام
۹۶/۰۶/۲۳