خون جگر !
در آستانه ی نزدیک شدن به اولین امتحان از اولین ترم ام می خوام یک تصویری خاطره انگیز بذارم این جا برای خودم.
از این دست خاطره ها زیاد دارم که امیدوارم هیچ وقت تکرار نشه ! ان شاء الله
خدا رحمت کنه دکتر نصر رو. کمترین نمره و بیشترین نمره رو از درس های ایشون گرفتم یکی چهار که لطف کرد و بهم نه و نیم داد و یکی هم بیست که خودم گرفته بودم :دی بهم نداده بود ! و تنها بیست دوره دانشجوییم بود ! چون اون ترم خیلی خوندم و مسئله حل کردم و خیلی هم رفته بودم تو کار ژوزف مورفی و تفکر مثبت و این چیزا و همون یه ترم به دستورات کتاب خیلی خیلی مفیدش یعنی "روح و آرامش درون" عمل کردم و نتیجه هم گرفتم ! و بعدش دیگه ولش کردم و به احتمال خیلی زیاد کار شیطونه بوده !
ایشون سرطان گرفت و به رحمت خدا رفت! چقدر دانشجو توی مراسم دفنش شرکت کردند !
فاتحه ای نثار روحش بکنیم که خادم الحسین علیه السلام بود.
حالا نگید داره تبلیغ تفکرات روان شناسانه و عرفانی غربی رو می کنه نمی دونم اسمش رو چی می شه گذاشت اما به نظرم بعضی از اون روان شناس ها که البته تعدادشون هم خیلی کمه به یه تفکراتی رسیدند که درواقع همون سنت هایی هست که خدا در عمق روح و فطرت ما گذاشته اما چون با مبانی ما آشنایی ندارن روش یه اسم دیگه گذاشتن
مثلا مثل کتاب گفتگو با خدا از " نیل دونالد والش" که خوندنش رابطه ی من با خدا رو خیلی خیلی متحول کرد. از بس برای امتحان فردا به صحبت های ضبط شده سر کلاس استاد گوش دادم که همه اش زاویه گفته و درجه می خواستم بنویسم رابطه ی من با خدا رو به اندازه ی فلان درجه بیشتر کرده !