...و عبور باید کرد

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۹/۲۱

فراری...

جمعه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۱، ۰۷:۴۱ ب.ظ
به نامش...

سیاهی ات از دور پیدا می شود...چشمانم خسته تر از آنند که بتوانند نگاهت را ببینند...نزدیک تر که می آیی...می شود عرق های درشتــــِ روی پیشانی ات را تشخیص داد...دست ها و پاهایم را محکم بسته ای...حتی نمی توانم اندکی تکانشان دهم...رو به رویم می ایستی...نمی دانم آن چه که در چشمانت می یابم محبت است یا نفرت...شروع می کنی به چرخیدن دور ِ سرم...می چرخی ُ می چرخی...چشم از چشمانت بر نمی دارم...گردنم خشک شده است...سرعتـــِ چرخیدنت را بیشتر می کنی...سرم گیج می رود...چشمانم سیاهی می روند...بغض گلویم را گرفته...اما توان گریستن ندارم...می نشینی رو به رویم...نفس نفس می زنی...نگاهم می کنی...برای همین چشمانـــِ ترسناکت بود که نخواستمت...

می گوییکشتمش...حالا دیگر مالـــِ خودمی...


*. بعضی وقت ها آزادی از هر اسارتی بدتره...

*. اما همیشه تنهایی بدترین سمه...

*. نوشتن واسم مثلـــِ تصفیه خون می مونه !

*. از وقتی که نامت را از دفترچه خاطراتم پاک کردم...یادت هم از دلم پاک شد...

*.صفحه ی پاره شده ی 203-204 کتابـــِ ترمودینامیک...از انباری پیدا می شود...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۱۸
مانا

نظرات  (۱۲)

na tamom shodani nist
sabr tarafe moghabel tamom shodaniye
harfat bi arzesh mishe vasat
nemidonam
پاسخ:
صبر...باز هم نکته ای دقیق از شما...
سلام زهرا جان ..

چی شد عزیزم ؟!

چرا همه چیز عوض شد .. ؟!

حتی نحوه نوشتنت .. ؟!

اسم وبلاگ ؟؟؟
سلام مانای عزیز.خوبی؟نبینم غمین باشی
پاسخ:
مرسی ...حل می شه...همون طوری که حل کردن...
من از لیست وبلاگهای به روز شده م اومدم اینجا . امایادم نمیاد وب قبلی شما چه وبی بوده . کمکم می کنید؟
پاسخ:
کاش انقدر تغییر کنم که خودمم یادم نیاد کی بودم...
چقدر تغییر!
امیدوارم در جهت صعودی باشه.
عبور قبلی که به نظرم قشنگ تر بود اما...

صلاح مملکت خویش را خسروان دانند...

سلام و یا حق!!!
۱۸ فروردين ۹۱ ، ۲۲:۱۵ خارج ازچارچوب
بابا عوض بابا تعویض! بابا نیمه دوم
چی بگم والا!من خیلی بلد نیستم جدی حرف بزنم.
عجب چیزا می نویسید تو کتاباتون!!!!ولی من دقیقا نفهمیدم این پررنگا رو تو کتاب نوشته بودی یا این نازکا؟
پاسخ:
ای بابا ! [نیشخند]
۱۸ فروردين ۹۱ ، ۲۳:۲۳ سندس در جست و جوی حقیقت
سلام زهرای جون

میشه گفت جز اسم نویسنده و لینکها همه چیز تغییر کرده، میتونم درکت کنم...بیشتر از صدبار خواستم سندس رو تغییر بدم...خواستم خودم رو تغییر بدم اما.....

دلت سرشار از یاد خدا
پاسخ:
کاش می شد آدم خودش رو هم به همین راحتی تغییر بده...
چرا انقد یهویی .. !؟
پاسخ:
تو فکرم بود...اما یهویی عملیش کردم...
چقدر می فهمم این نوشته ها رو...! بدجوری
پاسخ:
خودمم بد جوری !
اینجا همان جاست؟ چه ادبیات متفاوتی؟ چه فضای متفاوت تری؟!


یا علی مدد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">