...و عبور باید کرد

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۹/۲۱

فَقَط...

شنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۰، ۰۴:۵۳ ب.ظ
بســــــم الله الرحـمـــــن الرحیــــــــم...

دِلَم می خواست تو کویر بودَم...روی یه تخته سنگی می نشستم...از گرما و نور ِ شدید ِ خورشید دستام ُبه چشمام سای ِ بون می کردم و عبور ِ یه کاروان ِ شُتُرُ تماشا می کردم...که سلانه سلانه راه می رن ُصدای زنگوله های آویزون از گردنشون بِهِم آرامش می ده...

+ هنوزم زنگوله ها ، زنگوله ها ،توی جاده های دور صدا میدن+...

+ یِکی خونده...

17:44 > من نمی دونم چرا این همه کد های امنیتی رو سخت می ذارن...آدم باید صد بار بنویسه...تا درست از آب در بیاد

> حوزه ی امتحانیم رو اصلن نمی شناسم کجاست...مجبورم قبل کنکور یه بار خودم برم...

21:17 > پیاده روی از میدان امام تا شاه زید و پیامد های آن...

عــــــــــلی عـــــــــــلی...



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۱/۲۲
مانا

نظرات  (۱۶)

گرمم شد! :)
سلام
در پست بعدی احتمالاَ وا}ه مسئولیت را کمی باز می کنم. بعد از شناسایی مسئولیت و با چاشنی فکر عهد ببندید...ممنون...

این صدای زنگوله هم که فرمودید را خوب در کودکی به یاد دارم.البته مستحضر شوید که گوسفندان محل ما خود یک شتر بودند (برداشت آزاد!!!)

پیروز و سربلند باشید...
یا حق!!!
پاسخ:
سپاس...
چقد اینجا عوض شده!!
پاسخ:
دیگه گفتیم یه خونه تکونی دم عیدیه ! داده باشیم !
۲۲ بهمن ۹۰ ، ۱۸:۵۲ زینب سادات√
بعضی چیزا گفتنش شیرینه ولی عمل کردن ... !!!!
مثلا همون کویر... شاید در عمل هر کسی تحمل اون خشکی هوا و گرمی سوزناک و بدی که از حیوانات متصاعد می شه رو نتونه تحمل کنه!
پاسخ:
کَویر گیر بیاد...ما پای ایناش هستیم !
خب اگه راس میگید بریزید تو ورو بخونید اون همه رو ببینم کی مردشه!!!!
کنکور چی؟همون کنکور معروف یا کنکور ارشد یا احیانا دکترا؟
ولی من اصلا کویر نمی خوام...نمی دونم چی می خوام ولی کویرم نمی خوام!
پاسخ:
ارشد !
آن عبور قبلی خیلی قشنگ تر بود
پاسخ:
اما حُکمَن بد تغییر کرده اَم...
عمدا زیاد نوشتم کسی نخونه!تازه ریزم که هست.از هیچ گونه نقطه و ویرگولی ام توش استفاده نشده!
به سلامتی ایشالله هر چی می خوای قبول شی.
در مورد اونم سوء برداشت شده فک کنم.به خاطر این خودمو غریب نمی دونم.کلا این که تو شهر غریب میزی ایم که واضح و مبرهنه.اینم از عواقبشه.وگرنه برای غریب انگاشتن خود اصولا دلایل جالب تری ام می تونه وجود داشته باشه
خواهش می کنم
جمله ی اولو کلا نفمیدم
در مورد جمله ی دومتم باید بگم که همه همینو می گن ولی خودم نمی فهمم!یعنی اصلا حس خود ایده آلیست انگاری ندارم!نمی دونم از رو چی همه به این نتیجه می رسن واقعا؟
یعنی به هیچ کدومشون نمی رسم؟
۲۲ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۴۵ سندس در جست و جوی حقیقت
سلام.
بَه... چه قالبی...
چه نوای دلنشینی...قرآن...

موفق باشی
مدیریت...خواسته هامو مدیریت کنم یا خودمو در راه رسیدن بهشون؟!!!!اصلا مدیریت یعنی چی؟؟؟؟!!!
خب اولی که از نظر منطقی امکان داره ولی از نظر عملی برای من نه.چون از نظر منطقی این حوزه دانشگایان پنج شنبه جمعه هاس و میشناسم کساییو که رفتن یا دارن میرن در حین خوندن درس دانشگاشون.
ولی در مورد بقیه ش به نکته ی خوبی اشاره کردی.باید یکی یکی انجامشون بدم...به ذهن خودم نرسیده بود!!!!یعنی واقعا نرسیده بودا!!!!!!
واقعا نرسیده بود...
واقعا نرسیده بود...
واقعا نرسیده بود...
واقعا نرسیده بود...
نرسیده بود!
آقا میخوای این کامنتا منو خصوصی کن!دارن پرستیژ وبلاگتو می ریزن به هم!
پاسخ:
خصوصی نمی شن که !
اِ!تو پرشین بلاگ که می شن!
داره اتفاقا!خیلی ام داره!
ای ساربان آهسته ران کارام جانم می رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
من مانده ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او بر استخوانم می رود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود
محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان گویی روانم می رود
گاهی وقتا دور از جون این جمع و اطرافیان این جمع و خیلی های دیگه . منو امثال من به یه زنگوله نیاز داریم که اگه از کاروان جدا شدیم با صدای زنگولمون پیدامون کنن . البته خدارو شکر کسایی هستن که نگذارن گم شیم و راه رو نشونمون بدن

وقتی لازمم داری هستم
وقتی لازمم نداری نیستم
موفق باشی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">