...و عبور باید کرد

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۹/۲۱

چشمان "تو" برای من راه "نما" ست ...

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۸۸، ۰۴:۲۶ ب.ظ

چادر نمازش رو سرش کرد...سجاده اش رو پهن کرد و نشست رو سجاده اش...زل زد به چشمانش...چشمان معصومش که داشت باهاشون  آسمونو...اون بالا بالا ها رو نگاه می کرد...انگار که داشت وجب به وجب عرش رو برانداز می کرد...اشک از چشماش سرازیر شد...بلند شد...الله اکبر...

آخه تا "او" نبود و با چشمانش راه آسمونو براش باز نمی کرد...نمی تونست قامت ببنده...اصلا کیف نمازش تو هق هق گریه هاش بود...گریه هایی که هدیه ی چشمان "او" بود...

 

.........................................................

*.امتحانای میان ترمم شروع شده...دعا کنید...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۸/۲۳
مانا

نظرات  (۳)

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
ما که توبه کرده ایم از هر چه چادر نماز و ...


علی علی...
امتحان ما هم تمام شد...خلاص


علی علی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">