خواب...
به یاد شهید ایلیا...
خیلی درده واسه این که بی شعوریو بی فرهنگ...یکیو * از دست بدی...یکی که شده جزئی از
وجودت...
........................................................
*.شهید ا.ع.ن.ط
*.نه...نمی شه فراموش کرد...از من نخواید...مگه می شه وجودتو از یاد ببری...
*.وقتی واسه آخرین بار زنگ زد...کنار مزار شهید افشار بودم...کنار قطعه ای که شعر سنگ مزارش این بود
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
گر عاشق صادقی ز مردن نهراس
مردار شود هر آنکه او را نکشند.
همونی که خودش واسم زمزمه کرد...و چقدر براش آشناست...
*.یه تابوت شهید که دو تا کبوتر نشستن روش...
*.چه شب سردی بود و احتمالن یلدای من امشب است...
*.چه گذشت بر تو امشب...رقیه خاتون...نازنین حسین ؟...
*.تموم نشو...
*."...می ترسم مسائل مادی و دنیوی..."...
*.زهرا یه کم منطقی باش...باشه؟...نه !
یا علی مددی...