عمی...
به یاد شهید ایلیا...
از شدت تلالو نور وجودت چشمان دلم کور شده اند...ندیدمت...
........................................................
*.دانشجو یعنی خلوص...یعنی سادگی...یعنی صفا...یعنی صمیمیت...یعنی نشاط...یعنی توپ...یعنی با حال....یعنی...یعنی این که حالا می فهمم چرا حضرت آقا اینقدر به دانشجو ارزش و اهمیت می دن...
*.این دومین باری بود که با کاروان غیر دانشجویی و مردمی می رفتم جنوب...اما...
هیچ مجلس روضه ای..هیچ مراسمی..هیچ سفری...برام حس و حال مراسمات بروبچه های دانشجو رو نداشته و می دانم که نخواهد داشت...
دعا کردم...خدایا هیچ وقت من رو از بودن با جمع دانشجوها محروم نکن هیچ وقت...
هویزه ===> باغی از باغ های بهشت...
طلائیه ===> اینقدر برام عظیم و سنگینه که تا حالا نتونستم باهاش ارتباط برقرا کنم...سیم قطع بود...
اروند کنار ===> شهدا بدرقه ام کردند...دیدم که کنار ساحل وایستاده بودند و برام دست تکون می دادند...
شلمچه ===> ابکی...ابکی..لخروجی من قبری عریانا ذلیلا...
پادگان شهید زین الدین ===> ای نسیم سحر آرامگه یارکجاست...منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست...
فکه ===> درد دلی ساده و بچه محله ای با شهدا...
دوکوهه ===> عشق من دوکوهه...
شوش دانیال نبی علیه السلام ===> من زار اخی دانیال کمن زارنی حضرت علی صلواه الله علیه...
یا علی مددی...