"محرم" آمد و شرمنده هستم...
دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۸۹، ۱۰:۰۸ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
به یاد شهید ایلیا...
هیچ حرفی در دل ندارم برای محرم و آمدنش بزنم...هیچ حرفی...اصلا من وقتی در دلم خبری نباشه...چیزی واسه گفتن ندارم...حتی از "او"...
........................................................
*.هم اتاقیم رفته بود کربلا...کیفم رو دادم بهش چون براش مناسب بود...همراهش بود...نجف...کربلا...کاظمین...تو حرم امام حسین سلام الله علیه هم موقعی که داشتن گوشه ای از حرم رو می کندن تا ازش خاک بردارن...خاک تربت توش ریخته بود...حس خوبی دارم....
*.الهی بالحسین...بالحسین...بالحسین...
یا علی مددی ...
۸۹/۰۹/۱۵