...و عبور باید کرد

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۹/۲۱

یک نظر...

سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۸۹، ۰۴:۵۲ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم...
ب.ی.ش.ا

خیلی دلتنگتم....

........................................................

*.به قول دوستان وبلاگ نویس
پیش نوشت: به نظر بنده هر کسی حق داره نظر خودش رو در مورد فیلمی که براش وقت صرف کرده بگه...
همیشه دنبال یک فیلم یا کتابی بودم و هستم که به من اون صحنه هایی از زندگی رو که دنبالشون می گردم نشون بدن اما تا به حال موفق نشدم پیدا کنم...

به این امید به دیدن فیلم طلا و مس رفتم اما باز هم یافت می نشد...

و اینم گوشه ای از نکات و سوالاتی که در ذهنم حلاجی کردم...
چرا دوست سید که علاقه ی چندانی به طلبگی هم نداشت و به خاطر پدرش طلبه شده بود و از سر عشق نیومده بود طلبه ی خوش مشرب و خوش برخورد بود؟ اما خود سید شخصیتی دست و پا چلفتی و منزوی و شخلته ای داشت...
زندگی طلبگی که به تصویر کشیده بود فکر می کنم مال زندگی متداول بین طلاب در چندین سال پیش بوده باشه...در واقع من خودم ذهنیتی که از زندگی طلبه ها دارم به این صورت نیست...حتی طلبه هایی که باهاشون سر و کار داشتم و دارم و تعدادشون هم کم نیست به این صورت نبوده...
آرزو کردم کاش سید وقتی که خانم پرستار اومد خونه اش این حکم شرع رو که جایز نیست دو نا محرم تنها در یک مکان باشند رو به زیبایی انجام می داد نه به اون صورتی که در فیلم به تصویر کشیده شد...
از اون صحنه ای که پرده ها کشیده شدند تا برای امیر علی آهنگ پخش بشه و نی نای نای ! بکنن...احساس بدی پیدا کردم...من رو یاد اشخاص ریا کار و روحانی نماهایی که زیر زمینی هر کاری که دلشون می خواد انجام می دهند انداخت...البته شخصیت سید خیلی پاک تر از این تصوری بود که من به ذهنم راه دادم...
برام جالب و خوشایند بود وقتی که سید می خواست لباس امیرعلی رو عوض کنه عاطفه رفت و گفت مامانم گفته وقتی لباسش عوض می شه من نباشم...دستوری که به فراموشی سپرده شده و خیلی هم اهمیت داره...
وقتی دوست سید به سید گفت (مضمونا) تا تو تو ماشینی مشتری گیر ما نمی آد از خودم پرسیدم دیگه چرا طلبه ها هم خودشونو قبول ندارن...
با وجود فداکاری هایی که سید در خانواده انجام داد اما به نظر بنده رابطه ی بین سید و زهرا سادات انقدر پخته شده نشون داده نشده بود که بتونم از پرستار انتظار داشته باشم که تحت تاثیر این رابطه قرار گرفته باشه...
و در آخر اگر صحبت های آخر استاد اخلاق پخش نمی شد به این نتیجه می رسیدم که هیچ درسی از فیلم نگرفتم

در واقع این صحبت ها مثل یک رشته ای بود که رفتارهای سید رو برام دانه دانه در کنار هم قرار داد و تونستم ازشون به این نتیجه برسم که اتفاقاتی که برای سید افتاد باعث شد سید به این سمت برده بشه که

بشوی اوراق اگر هم درس مایی

که علم عشق در دفتر نباشد


در آخر هم متاسفم که نتونستم زیبایی هایی که می بایستی از این فیلم بگیرم رو نگرفتم...

*.راستی ! سید که داشت تو خیابون با تلفن کارتی حرف می زد...یادش رفته بود با خودش کارت اعتباری ببره !!!

اصلاحیه :
دلم سوخت...برای پاکی و زلالی و صفای سید...برای نگاه های معنادارش که انگار دنبال یک چیز غریب می گشتند...گریه ام گرفت و پشیمان از این که این چنین بیرحمانه تونستم به سید و قصه اش نگاه کنم...ازش ممنونم که من رو لحظاتی به حال و هوای پاک چشمانش برد...

حالا فهمیدم که این جمله یعنی چی...

"آن روز که فیلم عاشقانه را از دید یک منتقد بررسی کردم و بجای اشک ریختن برای دختر ِ انتظارش از گره گشایی داستان و بازی نچسب ِ نقش سوم مردش اشکال گرفتم رفتی"

به نقل از وبلاگ مسیح کوچک

                                                                                                       یا علی مددی...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۳/۱۱
مانا

نظرات  (۳)

سلام
نگوووووووووو اینجوری! سید آسمونی بود...کسی که داشت از چهارچوبای خشکش به بینش عمیقتری از دین می رسید...به این که دین بر پایه ی محبته!
چه جالبه که من دیروز این فیلم را دیدم و امروز ...
فیلم هر ضعفی که داشت ولی درس بزرگی را به آدم یاد آوری می کرد درسی که مخصوصا توی این زمونه ظاهرا داره به فراموشی سپرده می شه و ارزش مادیات و چیز های ظاهری داره بیشتر از معنویات می شه حتی برای خودم
موفق باشی
به نکات خوبی اشاره کردی. منم باهات موافقم. مخصوصا اون لحظه ای که در بیمارستان و منزل پرده را کشید. ذهنیت جالبی ایجاد نمی کرد.
اگه این نقاط ضعف رو حل می کرد خیلی خیلی بهتر می شد.
ولی با این همه خیلی خوشم اومد از دیدن این فیلم. نکات مثبت هم کم نداشت...
توی این فیلم های امروزه ی سینما یه فیلم اینجوری به آدم امیدواری میده.
ای کاش اونهایی که می رن به تماشای این فیلم، به پیام اصلی طلا و مس توجه کنن و ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">