لک الحمد...
بابام می آد تو اتاق می گه : دستگاه کوهنوردی رو از بالکن آوردم تو خونه ، تو و خواهرت پاشید یه کم ورزش بکنید ببینم، آبجیم یه کم غر می زنه می گه نه ، منم تو دلم می گم اهههــ اما برای این که حرفشو زمین نندازم پا می شم می رم.
بابا هم دنبالم می آد می گه اگه 200 تا بری هزار تومن داری و من یاد تشویق های به این سبکش می افتم که تو بچگی برامون انجام می داد.
همیشه می گفت هرکی موقع اذان بیاد بگه بابا دارن اذان می گن پنجاه تومن پیش من داره.
یا وقتی اذیت می کردیم و می خواست دعوامون کنه می گفت هر کسی فرار کنه و بره تو کنج دیوار اتاق وایسته دیگه تنبیهش نمی کنیم.
ما هم با خنده و خوشحالی شلوغی هامونو می کردیم و زود می دویدیم تو کنج دیوار بابا هم می گفت دیگه کاریتون ندارم اما حیف که بابا در طول ماه دو هفته ای پیشمون بود و بقیه روزها رو برای کار می اومد تهران.
کمی حساب کتاب که می کنم می بینم هزار تومن خیلی زیاده واسه 200 تا تند تند انجام می دم و تموم می کنم.
بابام همیشه خیلی روی جزئیات و حال و احوالمون حساسه، برای همین از این نظر خیلی لوس بار اومدیم مخصوصا من.
بعد این که تموم می کنم، می گه برای این که زانوهات درد نداشته باشه پماد پیروکسی کام بزن بعدش هم چند تا طناب بزن. می گم وای نه سخته.
بابام شروع می کنه به حرف زدن می گه جیران بالام (دختر خوشگلم) دانشمند ها ثابت کردند که توی این دنیا تا به حال 1300 میلیارد کهکشان کشف شده توی هر کهکشان هم میلیارد ها ستاره و تا حدی هزار میلیارد ستاره وجود داره نزدیک ترین ستاره به ما 4000 سال نوری فاصله داره ممکنه وسعت عالم بیشتر از این هم باشه که قطعا هست، حالا خدایی که صاحب این همه بزرگی و وسعت هست، می خواد انسان هایی مثل ماها رو خلیفه ی خودش در این دنیا بکنه، دنیایی که لذت هاش یک صدم لذت هایی هست که توی بهشت انتظار بهشتیان رو می کشه، دنیایی که خدا به هیچ کسی بدون تلاش روزی نمی رسونه، دنیایی که در برابر این همه وسعت کوچیکه و از بین رفتنیه اما اون دنیات با همین دنیای کوچیک این جا ساخته می شه، تو آیا تو این دنیای به این کوچیکی ذره ای تلاش برای موفقیتت انجام دادی؟ منم می خندم می گم نه. می گه ورزش کردن که کار شاقی نیست پس پاشو برو یه کم طناب برو برای سلامتیت ضروریه و حتما سر حال می شی.
همیشه وقتی پدرم برامون در باره ی اعتقادات و خدا و ائمه و قوی بودن در برابر مصائب و مشکلات حرف می زنه یا وقتی همگی توی خونه مشغول نماز خوندن و ذکر گفتن هستیم یا وقتی همگی داریم توی یه کار خیری با اشتیاق و ذوق و شوق شرکت می کنیم یا وقتی همگی هیچ نظر سیاسی به جز ولایت مطلقه فقیه نداریم، نگاهی به چهره ی پدر و مادرم می کنم و خدا رو شکر می کنم به خاطر داشتنشون و به خاطر این که محیط خونمون رو با پاکی و از خودگذشتگی که دارن، سالم نگه داشتند و توی دلم می گم خدایا یعنی من هم روزی این قدر ایمان و صفای باطن خواهم داشت که بچه هام رو این طوری یا حتی بهتر تربیت بکنم و محیطی که برای زندگیشون قراره فراهم بکنم در حد محیط خونمون سالم خواهد بود؟
آیا من و همسرم مثل پدرم در برابر مشکلاتی که خیلی خیلی سخت هستند لبخند خواهیم زد و به بچه هامون با آرامش خواهیم گفت که این دنیای فانی ارزش غم و غصه خوردن رو نداره.
پدرم ادامه می ده و می گه این چیزی که می گم خیلی عجیبه من چند جای موثق این رو خوندم که خداوند متعال تو روز قیامت از هیچ کسی عذر خواهی نمی کنه حتی از پیامبران اولوالعزم تنها از بندگان شیعه ی فقیرش عذرخواهی می کنه، می گه یکی از آقایونی که تو محل کار با ما بود همیشه با پرادو می اومد سرکار و می رفت خیلی ها بودند که حسرتش رو می خوردند، احتمالا هم هر کسی می دیدش می گفت کاش ما هم وضعیتمون این طوری بود، ماه هاست درگیر بیمارستانه و چندین عمل کرده احتمالا آرزوش اینه که کاش همه چیزش رو بده تا سلامتیشو دوباره داشته باشه حتی الآن کار اداری و مالی من هم به خاطر بستری شدن اون لنگ مونده، اما من خدا رو شکر سالمم حتی اگر مثل اون وضعیت مالی خوبی نداشته باشم.
اگه احیانا گاه گاهی مشکلات اقتصادی بهمون فشار بیاره، وقتی پدرم با لبخند و آرامش و لحن مهربون و چشمای مهربونش بهمون این حدیث رو مکررا یاد آوری می کنه، وقتی می گه که فقر بالاترین درجه ایه که خدا می تونه به بنده ای که دوستش داره بده، وقتی می گه این دنیا فانی و زودگذره و ارزش حسرت خوردن رو نداره، خدا رو بارها و بارها به خاطر داشتن پدری که به حمدلله این طور در برابر سختی ها قویه شکر می کنم و دعا می کنم که من هم برای بچه هام در برابر سختی ها و مشکلات این چهره ی آرام و خندون رو از خودم نشون بدم
الهی آمین
قابل ذکره که ورزش خیلی بهم چسبید و با نشاط شدم.
سلام عزیزم ممنون که وبلاگم سر زدی.
مطالبت ساده اما پر بار بود. ان شالله خدا کمک کنه زندگی ایندمون رو همینجوری در برابر مشکلات مقاومت کنیم