عادَتُکَ الاِحسانُ اِلَی المُسیئین...
فارس ها رو نمی دونم اما رسم آذری ها اینه که پنج شنبه ی اول ماه رجب یادی از اموات می کنند.
گذشته از این که یادی از مادربزرگم و پدربزرگم که هیچ وقت ندیدمش و عموی مرحومم می کنم
یادی هم از پسر همسایه امون در شهرستان می کنم که چند سال پیش توی یه حادثه ی برق گرفتگی در سن بیست و هفت هشت سالگی فوت شد.
اون طوری که مادرم تعریف می کنه
وقتی دو ساله بودم و دور از چشم مادرم رفته بودم پشت بام و مادرم هر چی صدا زده بوده و جیغ کشیده بوده برعکس بیشتر فرار کرده بودم و نزدیک بود که از پشت بام بیوفتم پایین.
از صدای جیغ و داد و فریاد مادرم بود که همین بنده خدا از پشت بام خونشون اومده بود بالا و من رو نجات داده بود.
خدا رحمتش کنه...
زنه تو تلویزیون می گه جمعه ها فقط به عشق برنامه جمعه ایرانی از خواب پا می شم حالا خوبه ایشون به عشق یه چیزی از خواب پا می شن.هیچ انگیزه ای من رو وادار به بیدار شدن از خواب اون هم جمعه ها نمی کنه چه برسه به انگیزه ای مثل انتظار ظهور آقا !