سکوت...
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۳۰ ب.ظ
سه چهار هفته ی پیش وبلاگش رو اتفاقی دیدم و وقتی قصه و ماجرای عشق و ازدواجش رو خوندم دعا کردم که الهی خوشبخت بشن و روزگار شادی رو با هم داشته باشن...
دیروز هم باز به صورت اتفاقی برای دومین بار گذرم به وبلاگش افتاد...پستش رو که خوندم شوکه شدم...پریروز همسرش بعد از دو ماه عقد در اثر برق گرفتگی فوت کرده...خدا رحمتش کنه...خیلی متاثر کننده بود...خدا بهش صبر جزیل و جمیل بده...الهی آمین...برای شادی و آرامش روح همسرش صلوات و فاتحه ای قرائت کنیم...
۹۲/۰۲/۱۸