زشت و زیبا...
سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۱، ۰۲:۰۱ ب.ظ
نگاهم تشنه ی باران است...مردمکان چشمانم پشت گرد و غبار های چشم چرانی این دنیای قحطی زده، عشق را از یاد برده اند...روزگاری عاشق بودند و عاشقانه ها را می کاویدند...نمی دانم کدام نگاه، طهارت را به چشمانم باز خواهد گرداند...نمی دانم زیر کدام باران، عشق برایم لبخند خواهد زد...نگاهم تشنه ی باران است...
۹۱/۱۲/۱۵