طاقچه...
سوابق:
انتخاب در ترم سوم => نرفتن سر جلسه ی امتِحان !
انتخاب در ترم چهارم => حذف در همان ترم
انتخاب در ترم ششم => حذف در همان ترم
انتخاب در ترم آخر=> ناچارن، نمی شود؛ حذفش کرد !
*.یادش بخیر...استادِ این درس...منُ تو کُریدورِِ دانشکده می دید...می گفت خانوم دمیرچی ! سرِکلاس که تشریف می آرید ؟
*.یادش بخیر...استادِ این درس...منُ سر جلساتِ امتِحان می دید...می پرسید خانوم دمیرچی ! شما بالاخره ترمو رُ پاس کردید ؟
*.امروزم که سر کلاسش ، داشتم؛ تست حل می کردم...احتمالَن درکم کرد ! ! که بهم چیزی نگفت...
*.خدا شِفات بده...
*.زهـــــــــــــــرا ! این همه "جان اشتاین بک" خوندی ...حالِت به هم خورد، از اون همه توصیفاتِ اَندَر توصیفاتش...که امروز نتونی اون منظره ای که دیدی رُ توصیف کنی ؟
*.ترم آخَری...۴ روز در هفته...ساعتِ ۸ ِصبح، کلاس داشتن...زوره خُب...
*.عذاب آوره اگه آدم...مسواکِش پیشِش نباشه...
*.با خودم می گم ... تو این شهر یه عکاسی هم پیدا نمی شه؟! ...سَرَمُ بی هوا بر می گردونم ... می بینم اون سمتِ خیابون ... نوشته عکس فوری در...
عـــــــــلی عــــــــــلی...