اُجاق...
يكشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۰، ۰۹:۱۸ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم...
× صبح...در را باز می کنی...نگاه آخَرت را با لبخند بر جانم می نشانیُ ... از خانه خارج می شوی...
× تا خود شب برایت...کهف*می خوانم...
× می دانم شب که برمی گردی...کوله بارِ روزِ پر بارت...شانه هایت را خسته کرده اند...
× از ظریفی شانه هایم نهراس...بار عشق را آن قدر کشیده اند...که طاقت شانه هایت را داشته باشند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ...
پروردگار ما، از جانب خود به ما رحمتی بخش و کار ما را برای ما به سامان رسان."کهف-۱۰"
علی علی...
۹۰/۱۱/۱۶
چقدر قشنگ بود...