اَخَّص...
√ حــــــــــــــــذف شــــــــــــــــــــــــــد...
√ گــــــاهی وقـــــت ها آدم نَفَسَـــــش بند است به دل خوشی های خیلی کوچـــــــک...
√ پس انتــــــظار نداشته باش...زنده بمانم...
√ نه ! حرفـــــم را پـس می گیرم...چه آن دل خوشی ها باشند...چه نباشند...من بهانه ای برای نَفَس کشیدن دارم ! چشم هایش...
√ عاشق سکوت می کند...یادم دادند...
√ در به دری و آواره گی خوب است...حتی برای رسیدن به لحظه ای آرامش...
√ آرامشی که در دست هایش جاریست...
√ بهار نیست تا به نسیم بسپارم که به گوشش برساند...به باد می سپارم...وقتی از کویر گذشتی و پشت پنجره اتاقش رسیدی...بگو :
ــ دلهره هایت را به باد بسپار ، اینجا دلی هست که برای آرامشت دعا کند...
√√ ممنونـــــــم امام رضــــــــا که امروز در حَرَمـــِـــت به یادم بودند و برام دعــــــا کردند...
√√ یه دوستی از شملچه اسمس می ده : می گن جایی که هستم...خون شهید زیاد ریخته...نیت بکن...دو رکعت نماز برات بخونم...
√ یه تابوت شهید که روش دو تا کبوتر نشسته...
√√ آهنگ وبلاگمو خیلی دوست دارم...
عـــلی علـــی...
این تکه کلام آقای صمدی آملیه .. مگه نه !؟
عزیزم !
خوبی ؟! // احساس می کنم .. نمی دونم ها .. همش حس می کنم .. خیلی چیزها میخواهی بگویی و از گفتن ِ تک تکشون فاکتور می گیری ..
آره ؟!