خارجی...
شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۱:۰۷ ب.ظ
اگر در شهر های مختلف با آب و هواهای گوناگون زندگی کرده اید یا احیانا تصمیم به این کار دارید، این نکته ی مهم و حیاتی را از طرف بنده مد نظر داشته باشید، باشد که کارگر افتد.
به هیچ عنوان آب و هوای شهر ها را با هم اشتباه نگیرید و به اصطلاح با هم قاطی نکنید.به عنوان مثال اگر مانند بنده چند سالی در یک منطقه ی سردسیر زندگی کرده و از سرما متنفر بوده اید و بعد از آن خوش شانسی به شما روی آورده و چند سالی در شهرهای با آب و هوای نه چدان سرد زیسته اید، ولی اخیرا آن خوش شانسی رخت بر بسته و کوچیده و شما جایی منتقل شده اید که نسبت به شهر قبلی آب و هوای سرد تری دارد، ساعت هفت صبح بی هوا و به خیال این که در این جا نیز مانند شهر های قبلی هوا چندان سرد نخواهد بود، عزم بیرون رفتن نکنید. اگر هم رفتید و همان دقایق اولیه سوز و سرمایی بی سابقه تا عمق استخوان هایتان نفوذ کرد، هر چه زود تر مسیرتان را به سمت منزل تغییر دهید و اگر تغییر ندادید و با تحمل آن سوز و سرما باز هم خواستید کارتان را در بیرون به انجام رسانید، سعی کنید هر چه زود تر به اتمام برسانید. اگر هم زود تمام نکردید و ساعاتی مدید بیرون بودید، باید منتظر یک بیماری سخت و بی سابقه ای باشید که شما را چند روزی در رخت خواب اندازد و دردهایی را عارضتان کند که داد و آه از نهادتان بالا رود و شب ها را با دماغی گرفته و دهانی خشک و چشمانی باز و خیره به سقف، به امید تمام شدن تب و لرز به صبح برسانید و صبح ها را با مورد عنایت قرار گرفتن حنجره مبارکتان در اثر سرفه های طولانی به شب برسانید و خانواده ی محترم را نیز اسیر خود نمایید تا پشت سر هم انواع و اقسام دارو ها و دم کرده ها را تهیه کرده و با قاشق در دهانتان بریزند و صد البته گوش هایشان را بر موسیقی ناله هایتان بربندند، در حالی که خودتان بیشتر بر میزان پیاز داغی ماجرا می افزایید تا کمی نازتان را هم بکشند و در این چند روزه هم وعده ای غذا بر لب نزنید تا از چهار کیلویی که بوده اید پنج کیلویش هم آب شود...
*.این سومین باریه که بلافاصله بعد این که یه برنامه ی معنوی ریختم و شروع کردم به انجام دادنش، سخت مریض شدم و نتونستم ادامه اش بدم.کاش می دونستم حکمتش چیه؟ مخصوصا الآن که سومین باره این وضعیت تکرار می شه.
به هیچ عنوان آب و هوای شهر ها را با هم اشتباه نگیرید و به اصطلاح با هم قاطی نکنید.به عنوان مثال اگر مانند بنده چند سالی در یک منطقه ی سردسیر زندگی کرده و از سرما متنفر بوده اید و بعد از آن خوش شانسی به شما روی آورده و چند سالی در شهرهای با آب و هوای نه چدان سرد زیسته اید، ولی اخیرا آن خوش شانسی رخت بر بسته و کوچیده و شما جایی منتقل شده اید که نسبت به شهر قبلی آب و هوای سرد تری دارد، ساعت هفت صبح بی هوا و به خیال این که در این جا نیز مانند شهر های قبلی هوا چندان سرد نخواهد بود، عزم بیرون رفتن نکنید. اگر هم رفتید و همان دقایق اولیه سوز و سرمایی بی سابقه تا عمق استخوان هایتان نفوذ کرد، هر چه زود تر مسیرتان را به سمت منزل تغییر دهید و اگر تغییر ندادید و با تحمل آن سوز و سرما باز هم خواستید کارتان را در بیرون به انجام رسانید، سعی کنید هر چه زود تر به اتمام برسانید. اگر هم زود تمام نکردید و ساعاتی مدید بیرون بودید، باید منتظر یک بیماری سخت و بی سابقه ای باشید که شما را چند روزی در رخت خواب اندازد و دردهایی را عارضتان کند که داد و آه از نهادتان بالا رود و شب ها را با دماغی گرفته و دهانی خشک و چشمانی باز و خیره به سقف، به امید تمام شدن تب و لرز به صبح برسانید و صبح ها را با مورد عنایت قرار گرفتن حنجره مبارکتان در اثر سرفه های طولانی به شب برسانید و خانواده ی محترم را نیز اسیر خود نمایید تا پشت سر هم انواع و اقسام دارو ها و دم کرده ها را تهیه کرده و با قاشق در دهانتان بریزند و صد البته گوش هایشان را بر موسیقی ناله هایتان بربندند، در حالی که خودتان بیشتر بر میزان پیاز داغی ماجرا می افزایید تا کمی نازتان را هم بکشند و در این چند روزه هم وعده ای غذا بر لب نزنید تا از چهار کیلویی که بوده اید پنج کیلویش هم آب شود...
*.این سومین باریه که بلافاصله بعد این که یه برنامه ی معنوی ریختم و شروع کردم به انجام دادنش، سخت مریض شدم و نتونستم ادامه اش بدم.کاش می دونستم حکمتش چیه؟ مخصوصا الآن که سومین باره این وضعیت تکرار می شه.
۹۱/۱۲/۱۲
سلام
خدا کسی محتاج دوا دکتر نکنه . وای وای وای
آنفولانزا گور خریه خوب شده دور از جون چند روزه بین دوتا
کتف هام ( بالای کمرم ) گرفته بدجور عذاب میکشم