...و عبور باید کرد

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۹/۲۱

قرمز...

يكشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۰، ۱۱:۵۴ ق.ظ

بســــــم الله الرحـمـــــن الرحیــــــــم...

رفته بودم انقلاب تا شاید یـــِ بسته ی فرهنگی مذهبیـــِ مناسبی واسه دختر دائیم که جز سی رُ حفظ کرده بتونم پیدا کنم ُ بهش جایزه بدم...اما دریغ...این از وضعیت فرهنگیـــِ مملکت...

حدود ِ یـــِ ساعتی تو مغازه ها سر پا وایستاده بودم...تا بلکه یـــِ چیزی بتونم پیدا کنم...خستگیم وقتی در شد که رفتم تو کتابفروشیـــِ مخصوصــــِ شهدا...اسم ناشرش یادم رفت...کتاباش تخفیفم داشت !

موقعـــِ برگشتـُم چشَم افتاد به تابلو سینما مرکزی وَ فیلمـــِ قلاده های طلا...نتونستم جلوی خودمُ بگیرم...رفتم تو...فیلم به نظرم کمی پیچیده بود واسه همین برای بار دوم هم دیدمش...نظر ِ خاصی در موردش ندارم...سینما هم خالی بود...حدود ِ ده دازده نفر بودن...

روز ِ خسته کننده ای بود...با اون همه پیاده روی...


+ یعنی قم می شه یــــِ چیزی پیدا کرد ؟

+ با این همه خستگی...وقتی بابا اینا بیرون باشن ُ با اونا برگردی خونه...خیلی کیف می ده...

+ ریا ، تزویر ، خشم ، کینه ، نفرت ، زور ، خفگی ، سکوت ، خستگی ...

باید از محشر گذشت

این لجنزاری که من دیدم سزای صخره هاست

گوهر روشن دل از کان جهانی دیگر است

عذر می خواهم پری

من نمی گنجم در آن چشمان تنگ

- با دل من آسمان ها نیز تنگی می کنند

روی جنگل ها نمی آیم فرود

شاخه زلفی گو مباش

- آب دریاها کفاف تشنه این درد نیست -

جوی باریک عزیزم راه خود گیر و برو ...

یک شب مهتابی از این تنگنای

بر فراز کوه ها پر می زنم

می گذارم می روم

ناله خود می برم

- درد سر کم می کنم

چشم هایی خیره می پاید مرا

غرش تمساح می آید به گوش

کبر فرعونی و سحر سامری است

دست موسی و محمد با من است می روی

- وعده آنجا که با هم روز و شب را آشتی است

صبح چندان دور نیست...

استاد شهریار

عــــــــــلی عـــــــــــلی...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۲/۲۸
مانا

نظرات  (۱۷)

۲۸ اسفند ۹۰ ، ۱۱:۵۱ شاخه نبات بانو
- آب دریاها کفاف تشنه این درد نیست -

جوی باریک عزیزم راه خود گیر و برو ...



خستم زهرا جون ..

سر در گم ..
در انتظار یک جمله ..
" ویزاها جور شد ! "

۲۸ اسفند ۹۰ ، ۱۲:۴۱ یک پسر نسبتاً معتقد
شما به همه ی این سر می زنم ها سر میزنین ؟؟
سلام همه جا شهر همین است با کمی تفاوت
شاد باشید و سال پر خیر و برکتی را در جوار خانواده گرامی داشته باشید
۲۸ اسفند ۹۰ ، ۱۶:۰۱ آنتی بیوتیک
چه جالب!!
.
قــُـم؟؟؟
۲۸ اسفند ۹۰ ، ۱۶:۰۲ آنتی بیوتیک
چه جالب !!
.
.
قــُم؟؟؟
سلام
خسته نباشی . ممنونم از زحماتت
امیدوارم سال خوب و پر از سربلندی و موفقیت داشته باشی .

موفق باشی .
۲۹ اسفند ۹۰ ، ۱۴:۳۰ یک پسر نسبتاً معتقد
4 فصل 90 و یک تان بهاری :)
از این شعر خوشم می یاد، ممنون
سال نوتان مبارک و به کامتان انشاا...
تبریک، سلام و یا حق!!!
نه هوای تازه و نه لباس نو می خوام
هفت سین من تویی من فقط تو رو می خوام
دلم امشب از خدا جز تو هیچی نمی خواد
کاش یکی ما دوتا رو با هم آشتی می داد
شب عیدی آسمون وقتی که میباره
بیش تر از شبای پیش عطر قرآن داره
ببین امشب قلبم مث آیینه روشنه
آیینه ی زلال من دیدن عید من
سال نو یعنی تو وقتی از در تو میای
نذر کردم امشب سفره چیدم که بیای
شب عیدی اسمون وقتی که میباره
بیشتر از شبای پیش عطر قران داره
ببین امشب قلبم مث آیینه روشنه
ایینه زلال من دید عید من
شادی از تقویمم بی تو رفت و برنگشت
انتظارت من کشت تو سالی که گذشت

سلام هرکس یه برداشتی داره ازین شعر . ولی به نظر من به صاحبمون بیشتر میاد این شعر تا به بقیه . دعا کنید بیاد .
بیدل وخسته دراین شهرم ودلداری نیست

غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست

شب به بالین من خسته به غیرازغم دوست

زآشنایان کهن یار وپرستاری نیست

یارب این شهرچه شهریست که صد یوسف دل

به کلافی بفروشیم و خریداری نیست

فکر بهبودی خود ای دل بکن ازجای دگر

که اندراین شهر طبیب دل بیماری نیست
سلام
اگه دلتون برای جنوب ایران وخاطراتش پرپرمیزنه .اگه عشق شهدا تودلتونه حتما یه سری بیاین وبلاگمون .
((خاطراتی زیبااز شلمچه ومیشداغ)).
منتظرحضورسبزتان هستم
بسم الله
سلام
هر چند که در انقلاب هم باید بگردی تا انقلاب را پیدا کنی اما پیدا میشود فقط کمی صبر
ثُمَّ رَفَعَ یَدَهُ و بَکى‏، و قَالَ: «اللَّهُمَّ، إِنَّ هؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ، فَاجْعَلْ مَحْیَانَا مَحْیَاهُمْ، و مَمَاتَنَا مَمَاتَهُمْ، و لَاتُسَلِّطْ عَلَیْهِمْ عَدُوّاً لَکَ؛ فَتُفْجِعَنَا بِهِمْ؛ فَإِنَّکَ إِنْ أَفْجَعْتَنَا بِهِمْ لَمْ تُعْبَدْ أَبَداً فِی أَرْضِکَ، و صَلَّى اللَّهُ عَلى‏ مُحَمَّدٍ و آلِهِ و سَلَّمَ تَسْلِیماً»
چشم اشکبار امام زمانمان هم به این انقلاب خوش است
نوروز مبارک
التماس دعا
ای دُنیا اگر بیـلسِـیدم بِه لَه بیوَفاسان
سَنَ بِلَ باقلا مازدیم
کوشی پس نمخوای بیای
۰۹ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۳۲ ...به جای خودم
تو که انقدر زود به زود آپ میکردی کجا رفتی؟!

سلام راستی!

خوبی؟

عیدت مبارک....

راستی آدرس وبلاگم عوض شد...در جریان باش...
علی علی...
سلام زهرا جون ..
خوبی خانوم ؟!

کجاهایی ؟!

آپ نمی نمایی پس چرا ؟!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">